نوشته : دوکتور محمد سعید « سعید
افغانی »
تاریخ نشر : ۲۸ـ ۷ ـ ۲۰۱۰ ـ میلادی
طبیب بگو مرض من چه و چاره ام چیست ؟
« قسمت سوم »
مریض : محترما ؛ صحبت با
شما دقت و کنجکاوی من را اضافه کرد ، از آن وقتیکه تحت تاثیر
تحلیلات شما واقع گردیده ام ؛ همیشه به اسباب و علل حوادث و موضوعات متوجه میگردم . حتی فعلآ
عفوه و اجازه میخواهم که نکات ضعیف
و محل اعتراض صحبت قبلی شما را به عرض رسانم ! البته
اگر اشتباهی کردم ، امید است به اشتباهم متوجه
گردانید.
ــ شما فرمودید: « این نوع هیجانات
شما خطر دا رد ، میترسم این هیجانات شما افراطی نگردد » !
سوال : معلوم کرده نتوانستم که کدام نکته از اظهارات من هیجانی بوده و خطری آن چه خواهد بود ؟
طوریکه شما گفتید میترسم این هیجانات شما افراطی نگردد
، دلیل بر
آن است که هنوز از
جاده اعتدال خارج نشده ام ، بهر صورت اظهارات شما مغشوش و
قابل استیضاح میباشد .
ــ شما فرمودید : « باید مایوس نباشید
و حساب معالجه امراض خود را چنان
در نظر بگیرید که به
حساب معالجوی شما ، مکروب های ضد
صحت شما هم واقعیت پیدا کند و حتی اگر مکروب را هم به نام مکروب یاد
نکنید »
سوال : اگر چه توصیه شما راجع به
عدم مایوسی ام قابل ستایش است و باید من
و معلولین دیگر امراض اجتماعی از مقابله و مجادله در مقابل
حوادث روزگار شکست نه نمایم . ولی
! اگر حساب مقابله و مجادله درست نباشد ،
باور کنید که حتمآ به شکست اجتماعی مواجه خواهیم گردید .
نکته
حساس نزدم همین است که من درحساب
مقابله و مجادله خود و رفقایم اعتراضات دارم ، چنان اعتراضات که حتی حیرانم
چطور به سمع و قناعت آنها رسانده بتوانیم
؟
اینکه فرمودید حساب معالجوی خود را چنان مخفی
نماید که بحساب
معالجوی شما مکروب های ضد
صحت شما هم واقعیت پیدا نکند
؛ بخیال
من این فرمایش شما خیال و محال است
! مخصوصآ در این عصریکه هیچ چیزی پوشیده نه میماند و نیز این نوع احتیاط
ها از قبیل احتیاط های محض تلقی میشوند
و شاید به انتظار این نوع فرصت
سالها موفق بخدمت واقع
نگردیم .
البته تکتیک های
باید عاملانه باشند و اگر فرضآ عاملیت مؤفق به
مستور ساختن پلانها نه گردد باید این نوع
محاسبه را بیشتر در حساب خود داشته ، کوشش نمایم که حرکات پلانهای تطبیقی
مایان راز منفعت عامه را بخود
داشته باشند .
و اینکه نمیخواهند مکروب ها را بنام مکروب یاد
کنید ؛ میترسم چانسی طرفداری ذهنیت عامه را از
دست خواهید داد و اگر بد را از ترس
بد نگوید ؛ شاید خوب
را هم از ترس خوب نگوید
! که در این صورت هیچ حرکت اصلاحی از شما متصور نخواهد بود و از احتیاط های شما
استفاده های سؤ بعمل خواهد آمد .
ــ شما
بصراحت گفتید که بابد ساده و
خوش باور نه باشم ؛ مگر من بصراحت
لازم میدانم که بگویم
:
محتاط زیاد هم باید نباشم و
از سایه خویش نه ترسم !
درصورتیکه خاین ملی و
خاین اخلاقی نباشم و
عزم من برای خیر
و منفعت عامه باشد ، چرا بترسم و برای چه به این
نوع زندگی مفلوک
دوام دهم . باور
داشته باشید که من از این زندگی مفلوک مرگ را به صد مرتبه ترجیح میدهم ، ما چه داریم که در هراس باشیم .
افسوس : زندگی تباه ، تاریخ تباه
و موجودیت ملی و اخلاقی در خطر مدهش دیده میشود و اگر در چنین مراحل از احتیاط کار میگریم ، باید قبول کنیم که مسؤولیت
آینده بدوش همه ما خواهد بود.
شما میترسید که کار را نا کرده مورد حمله اغیار
قرار نگیریم ! من میگویم : حمله اغیار در
هر حالت محسوس و ممکن است . ولی : باید گفت که تعقل سالم و تدبیر منطقی ، معالجه آن است !
البته با تفاهم ، اتفاق ، صداقت و
اعتماد جانبین میتوان از حمله اغیار جلوگیری کرد و ذهنیت عامه را مقابل اوضاع نا معقول بشور آورد .
شما به فکر امتیاز اشخاص صالح وخبیر میباشید که باید من تنها با
اشخاص صالح و خبیر مفاهمه داشته باشم
، ولی ؛ من صالح
و نا صالح را همه اولاد خاک عـزیز
دانسته ، کوشش میکنم .
طبیب : مریض قابل عاطفه را باید عاطفه نمود ! اگر چه همه مریضان اجتماعی ولو به هر
نامیکه یاد میشوند ، به نزد
من قابل عاطفه اند .
مگر؛ در جمع مریضان ، مریضانی دیده میشوند که مرض آنها از مرض دیگران
نشات کرده و این نوع مریضان بیچاره ، چاره یی ندارند که یک قدم از مریضان اجتماعی خویش گوشه گیری نمایند و اگر گوشه گیری نمایند حتمآ مواجه به مسوولیت
تاریخی میگردند ، شما بگوید چاره چیست ؟
پدر مریض ، پسر مریض ، برادر مریض و قوم و
قبیل از دردها شکایت دارند ! بلی ؛ شما انصافآ دقت فرماید ، که در این فضآ ی نا مساعد چه باید کرد ؟
لفاظی با اندازه آخر حقایق را سر چپه ساخته ، تحلیل و
تشخیص درست و تداوی صحیح و ضروری وجود
ندارد و انصافآ غور نماید که اشتباهات تا به کدام
سرحد صعود کرده و اظهارات تا به کدام
درجه منحرف دیده میشوند ؟ بلی ؛ بگوید که رقاصان اجتماعی به چه نوع رقاصی ناموزون
اقدام نموده و صدا های مخلصانه تا به کدام
حد بی تاثیر میماند ؟
آیا ؛ واقعآ قدرت کار بدست اشخاص مخلص و معقول است و یا این نوع بیچاره گان شب و روز به مشکلات مواجه نیستند ، معنویات و موجودیت خود را از دست نمیدهند ؟
پس بنابر اشارات فوق الذکر از
کنجکاوی شما تشکر مینمایم و به تنقیدات
شما حاضرم که تبادله افکار را بمیان آرم .
ــ بلی ، من گفتم : میترسم هیجانات شما افراطی نگردد و
از این ناحیه خطری بشما مواجه نگردد و اگر
به یاد داشته باشید ، گفته بودم : « تشکر از احساس پرشعور
شما ؛ تحلیل شما درست و شعور شما از احساس ملی نشآت
کرده » !!! پس بدین
اساس بشما اعتراض واقعی ندارم ، تنها اینکه آرزو دارم بهتر
خواهد بود که برای تداوی مریضان اجتماع با ما از راه غیر احساساتی همکاری نماید نه اینکه
کلمات افسوس ، صد افسوس و امثال آن را بمیان آرید .
وعده نا عاقبت اندیش را به مخاصمه ومجادله
برعلیهه خویش حاضر گردانید زیرا این و عده را همزمان همیشه برای جلوگیری از زحمت های اجتماعی از
بهانه جوی کار میگیرند و صلحآ و عناصر صالح ملی را به تهمت ها مواجه
میگردانند .
بنآ مصلحت دانستم که بشما توصه نمودم و خواستم از شر آنها نجات داشته باشید و موفقانه به اهداف اصلاحی خویش خوبتر رسیده بتوانند.
ــ تحلیل شما راجع باینکه مکروب را بنام مکروب یاد میکنید و ذهنیت عامه را اصلاح مینماید درست و بجا است و آرزوی من هم همین است که باید در اجتماع حس تمیز ، خوب و بد تقویه گردد.
مگر؛ باید که
این نوع حرکت را عاملانه پیشرفت دهید تا نشود
کار را نا کرد ه به ناکامی مواجه گردید . درست است که ناکامی هم تآثیری دارد ، ولی
؛ تآثیر آن به نگاه من به
ا ندازه تآثیر کامیبابی دیده نمیشود .
زیرا ؛ اگر ناکامی
عبرت را بمیان میاورد ، خسته کننده
هم است ! و کامیابی
اگر اغفال را گاهی
بمیان میاورد ، تشویق کننده بوده
و معنویات را تقویه میدهد .
خصوصآ در
جوامعیکه یآس و ناامیدی قوس ارتقای خود را می پیماید ، در چنین جوامع اگر در
راه خدمات اجتماعی چند تنی ازعناصر صالح ملی به ناکامی مواجه گردند ، امید بهبودی کاسته خواهد
گردید .
من
نمیگویم شما از ناکامی با اندازه ی
در هراس باشید که از
افراط هراس ، اقدام به
کاری نه کنید
، بلکه ؛ مقصد من واضح
است که شما باید جوانب
موضوعات را با دقت نگرانی داشته باشید . و اگر شما از ناکامی نمیترسید و فرضآ تمام جوانب را هم درنظر داشته باشید باز
هم به مخلصان خویش اجازه دهید
، تا
شما را به عواقب
متوجه گردانند .
پایان قسمت
سوم
دکتور محمد سعید « سعید افغانی »
مورخ ۲۲ قوس ۱۳۵۰ هجری شمسی ـ کابل
|