نوشته : دوکتور محمد سعید « سعید
افغانی »
تاریخ نشر : ۱۸ـ ۷ ـ ۲۰۱۰ ـ میلادی
طبیب بگو مرض من چه و چاره ام چیست ؟
« قسمت دوم »
مریض : طبیب عزیز و گرامی را مراتب احترام تقدیم میدارم
و اجازه میخواهم که در
حضور چنین طبیب دانشمند به صحبت خویش دوام دهم ، زیرا صحبت شما درد های مرض من را یکا یک شرح داده به چنان تشخیص مواجه میباشم که گویی طبیب محترم به چشم سر معاینه نموده ،
تجربه و تحلیل درست میفرمایند .
اینکه شما میدانید که مرض من چیست
و تشخیص درست نموده اید ؛ قابل ستایش
و قدر است! فلهذا ؛ مریضان اجتماع از
تشخیص شما مراتب امتنان فرمایند
، اعتماد و اطمینان
بر تشخیص اجتماعی تقدیم کنند و یا
شما در راه معالجه اساسی اشتراک مساعی
مقدور را بخرچ رسانند ، مگر جای نهایت تاسف و تاثر است که شما در عمل
نمیتوانید چطور معالجه اساسی را به میان آورید.
قبلآ
گفتم باید مریضان با شما در راه معالجه
اساسی اشتراک مساعی مقدور به خرچ
رسانند و من باور دارم اگر این عملیه درست انجام گردد ، آن وقت
شما میتوانید که چطور محاسبه اساسی را بمیان ارید .
محترما : نمیدانم چرا تا حال دانشمند ان و عناصر صالح بی طرف و جریانی نتوانسته اند که در
مقابل چنین اوضاع بحرانی تبادل افکار را بمیان آرند و وجوه مشترک
را تعین کنند !
آیا نمیدانید و یا نمیتوانید در مقابل خطر مدهش
جبهه واحد را تشکیل
دهند ؟
محترما : اوضاع
روز ، از هر طرف به اثبات میرساند که اگر بعد از این هم به اغفال ادامه داده شود ، موجودیت اجتماعی را از دست خواهند داد.
اوضاع داخلی و خارجی به مرحله احساس توصل نموده
، مگر با این هم بولهوسان به مقدرات
مریضان بازی طفلانه مینمایند و با این همه
مشکلات از اوضاع بحرانی
پر است و چوکی های علاج مریضان را به نا اهلان میسپارند ، یعنی :
انانیکه فکر و اندیشه ندارند و بجز از منافع شخصی و آن هم به ا حساس نا معقول متوجه میگردند .
آنانیکه تضاد ها را تولید و عقده ها
را تزید میخشند .
آنانیکه سالیان دراز خون بیچاره گان را چشیده و احساس ملی را هیچ احترام
ندارند .
آنانیکه مقدسات ملی و روحی به نزد شان ارزش ندارد .
آنانیکه اهل کار را فلج ساخته و شخصیت های کاذب را بمیان میارند .
آنانیکه علم و فضل و تجربه به نزد شان ، بدون چاپلوسی
و تملق ارزشی ندارد .
آنانیکه به ساز دیگران رقص میکنند و از خود غافل اند .
آنانیکه دشمن کلتور و شقافت خود اند
و خود را هم در خود سراغ ندارند .
آنانیکه حیات عامه و منافع آنهار به تباهی مواجه ساخته و با این هم
بکمال جسارت و جرآت خدمات بی ارزش خود را حساب میکنند و خورد را به خروار و خروار را به خورد محاسبه دارند ...
افسوس
صد افسوس : بحال ملتیکه ارزش ها در
آن بی ارزش و بی ارزش در آن ارزش دار د .
افسوس: بحال آن مریضان بی چاره ؛ که چاره آنها به مرگ و
فنا خاتمه میابد و در و قت مرگ نالش خویش را به سمع عاطفه رساننده نتوانسته .
افسوس :
بحال آن ملتی که روز بروز احساس و شعور ملیت را از دست داده ، مغایر
و مقایس های خوب و بد شان تنها و تنها در خوردن و نوشیدن و دم خوش بدون التفات به آینده و مستقبل مضمر باشد .
افسوس : به حال آن اقوامی که تحلیل واقعی اوضاع را از دست داده از معلول به علت
و از علت به علت الولیت و اخر به مبدا ، تمام کشیدگی
ها و بی نظمی ها پی نمیبرد .
پس ؛ نمیدانم نتیجه چه
خواهد شد و
خاتمه چه خواهد بود
؟
طبیب
: تشکر از احساس پر شعور شما ، تحلیل شما درست و مشوره شما از احساس ملی نشست کرده ، مگر باید ملتفت باشید که این نوع هیجانات شما خطری دارد ؛ میترسم این هیجانات شما افراطی نگردد .
بنآ
توصیه مینمایم که شما باید هیچ وقت اعتدال را از دست ندهید و به نظر من علاج شما در سیر تدریجی معالجه است !!
من بارها به شما توصیه کرده
ام ، که باید مایؤس نباشید و حساب معالجه امراض خود را چنان دقیق در نظر بگیرید که حتی به حساب معالجوی شما مکروبهای ضد ، در صحت شما هم واقعیت
پیدا نکند ؛ حتی اگر نشود مکروبها را هم به
نام مکروب یاد نکنید !!!
درست است که این نوع حرکت در تاثیر نهایت بطی بوده ، مگر دلایل من برای استفاده مثبت از
این حرکت نهایت قوی میباشد و بصراحت به
شما میگویم که باید ساده و خوش باور
نباشید تا نشود کار را نکرده ، مورد حمله
اغیار قرار گیرید .
شما حق بجانب هستید که از مکروب ها شکایت میکنید
واز نارسای های معالجوی نالش مینماید ، مگر بگوید که این نالش و شکایت شما باید با
کی مطرح بحث قرار داده شود ؟
من نمیگویم
: با اشخاص خبیر و صالح مفاهمه نکنید ،
بلکه میگویم باید تخمین
شما در تعین اشخاص خبیر و صالح خطا
نشود .
من نمیگویم : که درد را با اهل درد جهت رسیدن به معالجه
اساسی بحث نفرماید ، بلکه میگویم این
نوع بحث را با بی دردان مطرح
نکرده و مخصوصآ با آنهایکه از درد
دیگران حظ و لذت میبرند .
من
نمیگویم : که علاج ده ساله را اگر بتوانید در یک روز بمیان نه آرید ،
مگر شرط این است که در تخمین توان خود خطا نشوید و
فرصت های معقول را عقب نه اندازید .
من نمی خواهم : شما جرات اخلاقی را از دست دهید ؛ بلکه
میگویم ، جرات اخلاقی را در موقع
آن استعمال کنید .
من باور دارم : که اگر تشخیص درست ووسایل معالجه تهیه و فرصت مساعد گردد ، معالجه اساسی حتمآ
بمیان آمده میتواند .
مگر ؛ فن اساسی معالجه در
نزد من همان
است
تا زمینه تبادله افکار را فهمید ؛ و وجوه مشترک
مساعی را پیدا کرد !!!
البته با این هم ؛ فیصله انجام خدمات اجتماعی ، بدست رجال دانشمند و اولاد صالح وطن
خواهد بود ...
پایان قسمت
دوم
دکتور محمد سعید « سعید افغانی »
مورخ ۱۴ قوس ۱۳۵۰ هجری شمسی ـ کابل
|