به مردم غـــافل
صدای
مخوف از دور میامد ، هیجان افکار بی حـد و منتهای همه را به
تشویش انداخته بـــود .
این
صدا و هیجان اسباب و عــوامل داشت ، مردم ساده و غــافل
به اسباب و عوامل متوجه نبودند و نه تـوان تحلیل را طــور
درست در آنــها سراغ میشد .
قوه
تفاهم ضعیف به نظر آمد ، استدلال و منطق شکل انحرافی
به خود گرفته بود ؛ دیـد م و شنیدم متاسفانه دیدن و شنیدن به دیدن و شنیدن ارزشد نداشت !!!
صله
و عاطفه ، بی مورد بود !
مــردم
شعور نداشتند و نه تولید شعــور در آنها کار
آسانی بود ،متاسفانه سالها
گذشت ولی نتوانستم آنچـه برای خیــر و مصلحت
مردم میخواستم ؛ تفهیم نمایم .
هرچند
ناله ها کشیدم ، فریاد کردم که خطرات آمدنی اند ، اوضاع
نورمال به نظر نمیرسد ، از علایم و قرائین
تباهی زیاد است و .. ناله ها و فریاد ها یم
تاثیر نکرد !
صدای مخوف اهسته ،
اهسته نزدیک میگردید اما
! مردم بخواب مرگین خفته بودند ، نمیدانم آخر
آن بکجا منتهی خواهند گردید و مسوولیت
من در چنین شرایط نا مساعد چه میباشد .
فریـــاد
!
ای
خواب بردگان بشنوید :
مـذهب
زنـده دلان خواب پریشانی نیست
از
همـین خاک جهان دیگری باید ساخت
دوکتور
محمد سعید « سعید
افغانی »
سال ۱۳۵۲ هجري شمسی
ــ کابل
د ۱۳۵۰ هجري شمسي کال
ــ کاب
|