حکایت « ۱۴۹»
توانی گر بآب علم کشتن خشم
را در دل گل از آتش چو ابراهیم آسان میتوان چیدان
« صائب »
آئین برادر داری
ابو حفص حداد ( عمرو بن سلمه نیشاپوری عارف
مشهور متوفی بسال ۲۶۶ ) باتفاق گروهی از مریدان خود بحج رفته بود، جنید بغدادی ( عارف
نامی معاصر او که در سال ۲۹۳
درگذشته است ) با اصحاب خود باستقبال ابو حفص بیرون شدند و او
را در خانقاه جنید ببغداد فرود آوردند
و بخدمت و پذیرائی پرداختند.
جنید به ابو حفص گفت :
ای شیخ از این سفر برای ما چه سوغات
آورده ای؟
ابو حفص گفت :
سوغات ما ، نصیحتی است که برای همسفران
خود اظهار کرده ام و آنرا برای خود در حکم
فتوح میدانم ، یکی از همسفران ما رفتاری
که لازمهء درویشانست بجا نمیتوانست آورد و باعث ملال رفقا شده بود، همسفر آنرا
گفتم :
اگر از برادری ترک ادبی بینید ، بدون اینکه انتظار
عذرخواهی او را داشته باشید ، خود شما برای او وبه نیابت او عذری بتراشید و بر نفس
خود عرضه کنید ، اگر غبار کدورت بر نخیزد و بازهم حق بجانب شما باشد عذر دیگری که بهتر از عذر
نخستین باشد از طرف او از خود بخواهید ، و بهمین صورت اگر نفس شما معذرتی را
که از طرف برادر خود عرضه میکنید ، نپذیرد
، تا چهل بار هر بار عذر تازه ای بیان
کنید و بکوشید که ترک ادب آن برادر شما مورد عفو خود شما واقع شود.
اگر
بازهم دل شما صاف نشد و هنوز آزردگی باقی بود خود
را ملامت کنید و به خود بگوئید : ای نفس ، چقدر گران و تاریک هستی ، چقدر خود رای و بی ادب هستی؟
چقدر ناجوانمرد و جفا کار هستی ، برادرت برای
یک خطا چهل عذر از تو خواست و تو یکی را هم
قبول نکردی و همچنان بر سر بدخوئی خود استوار هستی ، من از تو بیزارم و دیگر بسخن
تو گوش نمیدهم !
جنید از شنیدن این سخن تعجب کرد و
گفت :
این کار از قدرت ما بیرون است !
*************************
تاریخ نشر
یکشنبه ۳ میزان ۱۳۹۰ - ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۱
ناشر : سایت وزین ۲۴ ساعت
www.24sahat.com
سلسلۀ
این حکایات ادامه دارد
|